باران پاییزی مامانی و باباییباران پاییزی مامانی و بابایی، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 3 روز سن داره

شیرین ترین شیرین

شیرینترین حس دنیا

باورم نمیشه انگار همین دیروز بودکه فهمیدم دارم مادرمیشم و لبریزغرور بودم و منتظر لحظه ای که دلبندم منو مامان صدا کنه...شنبه ۱۷ خرداد حسی ناب سر تاسر وجودمو فرا گرفت ..عزیز دل من منو ماما صدا کردی.اولش فکر کردم داری واسه خودت بازی میکنی و صدا در میاری اما دیدم داری میای سمت اتاق بخت و صدام میکنی..بعدش هروقت منو نمی دیدی صدام میکردی..الهی مامان فدای تو بشه کوجولوی من... ...
23 خرداد 1393

هشت ماهگی باران

هستی ام همه کسم زندگی ام و بهونه زنده بودنم سلام... دختر نازم یه هفته پیش 8ماهت تموم شد و وارد نهمین ماه زندگیت شدی ..چقدر داره زود میگذره این روزا.. دخترکم دست دستی میکنه.وقتی برات شعر دست دستی بابا میاد رو میخونم شما شروع یکنی با اون دستای کوچولوت به دست زدن و من سراپا شوق میشم.. وقتی توی کالسکه میشینی هرچی که دستت باشه رو میندازی زمین و نگاش میکنی ... یه دو سه روزی هم هست که از هرچیزی به عنوان ماشین استفاده میکنی و دور خونه هلش میدی از بشقاب گرفته تا گوشی موبایلم و دستمال کاغذی.. اینجا یه ماشین دادم دستت و شما هم مشغول سواری.. از مدل های شیر خوردنت هم که دیگه نگوووووووووووو. کاملا آشنا رو از غریبه تشخ...
11 خرداد 1393
1